سرزده رفتيم خونه يکي از آشناها،
بچه صاحبخونه گفت:عمو ما ميدونستيم شما مياين خونمون
گفتم :عزيزم ازکجا مي دونستين؟
جواب داد:مامانم چاي آورد تفاله چايي اومده بود روي استکان بابام،
بابام گفت الان يه خري مياد خونمون!!!!!!!!!
نظرات شما عزیزان:
سلطان
ساعت15:25---7 آذر 1393
کلا اینو بدون که مهمون خر صاحب بخونس …!!!!